رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

رادین عشق زندگی

همه پسران ما

رادینی پسرم تو نوه آخر خانواده ای و قبل از تو 4 تا نوه دیگه هستن که 3 تاشون پسرن، فقط نازیلا نوه دختر خانوادمونه، و بعدش پرهام پسر خالت و مهرشاد و ماهان پسر دائی هات هستن خدا میدونه وقتی شما 4 تا باهم یه جا هستین چه اتفاقی میفته اون 3 تا کشتی میگیرن و تو هم اون وسط جیغ و داد میکنی و بعد از یکی دو ساعت همه سر درد میگیرن و خونه مامان آزیتا رو ترک میکنن. اما واقعا لحظات جالبیه. یه عکس که به زور از شماها در حالت نشسته گرفتم میذارم تو این عکس پدر و دایی فرشاد هم هستن.همتونو دوست دارم. ...
23 تير 1392

مرور خاطرات

پسرم بعد از حدود 2 سال بازم داره کم کم یاد و خاطره بدنیا اومدنت پررنگ میشه.اینکه 1 ماه زود بدنیا اومدی و همه برنامه هامون بهم خورد ، اینکه 10 روز رفتی تو دستگاه و چقدر به هممون سخت گذشت.اما از همه جالب تر اینکه میخواستیم از بدنیا اومدنت فیلم برداری کنیم اما تو یه دفعه و ساعت 4 صبح بدنیا اومدی برای همین بابا مهدی و خاله فایزه با التماس دوربین و دادن به یکی از پرستارها و اون هم دستش درد نکنه این 2 تا عکس و ازت گرفت...     ...
22 تير 1392

تینا جون

پسر عزیزم من مامان فرینازم که مجبورم تا چند وقت جای تینا رو پر کنم و وبلاگتو سرپا نگه دارم آخه تینا بینی شو عمل کرده و تا یه مدت نمیتونه برامون مطلب بزلره واسه همین خودم دست بکار شدم تا بعد از مدتها یه چیزایی و برات بنویسم. عزیز دلم دیگه تا 2 سالگی فاصله ایی نمونده تا 1 ماه دیگه 2 ساله میشی روند رشدت تو این یکی دو ماهه خیلی تعجب آوره شب میخوابی و صبح که بلند میشی کلی کار جدید انجام میدی. الان حدود 10 روزه که دیگه جمله میگی جمله هایی که شامل 2 یا 3 کلمه است یه چیز جالب اینکه بعضی وقتها فکر میکنم همه حرفهایی که توی این 2 سال شنیدی حفظ کردی و الان داری همه رو بهمون تحویل میدی. در کل کارات خیلی جالب و هیجان آوره.خیلی خوبه که هستی عزیزم.راستی از ...
17 تير 1392

از پوشک گرفتن...

رادینی جونم تقربا 1 ماه 1ماه و نیم که دیگه به جز بعضی مواقع دیگه شما رو پوشک نمیکنیم فقط تو مهمونیا و شبا موقع خواب پوشک میشی وقتی خونه ماما ازیتا خونه خودمون هستی دیگه پوشک نمیکنیمت و دقتی ج....ش داشته باشی خودت میگی......
13 تير 1392
1